loading...

تـــو لَـــــی ( دوست شــنـاســی )

. روزنامه‌های غرب گدای زنجیره‌ای    ۱۴۰۱/۰۴/۱۴    رئیسی سلامت را به مردم برگرداند و نشان داد واکسن به FATF هیچ ربطی ندارد روزنامه آرمان ملی در دیروز یاد

طاهر مهدوی بازدید : 23 چهارشنبه 15 تیر 1401 نظرات (0)
.
روزنامه‌های غرب گدای زنجیره‌ای 
  ۱۴۰۱/۰۴/۱۴
روزنامه های زنجیره ای - مشرق نیوز

 

 رئیسی سلامت را به مردم برگرداند و نشان داد واکسن به FATF هیچ ربطی ندارد

روزنامه آرمان ملی در دیروز یادداشتی آورده است: «بزرگ‌ترين خدمتي که آقاي رئيسي در دوران مسئوليت‌شان کردند، واکسيناسيون آحاد ملت بود که طي آن بيش از 130 ميليون دوز واکسن تزريق شد چراکه يک جامعه بانشاط که بناست در فضاي کرونا به سمت کسب و کار حرکت کند، بايد از سلامت جسم و روان برخوردار باشد. خوشبختانه اين اتفاق يک اتفاق بسيار بزرگ بود که دولت قبل ادعا مي‌کرد علت اينکه نمي‌تواند واکسن وارد کند، بحث اف‌اي‌تي‌اف است. درصورتي که در دولت آقاي رئيسي شاهد بوديم که اين اتفاق افتاد و هيچ ربطي هم به اف‌اي‌تي‌اف نداشت. آقاي رئيسي سلامتي را به مردم برگرداند و در عين حال شرايط بحراني فضاي کسب و کار را از دوران کرونا خارج کرد.»
مردم دارند تبعات تصميمات دولت قبل را تحمل می‌کنند
در ادامه این مطلب آمده است: «در بُعد اقتصادي هم کساني که دو خط اقتصاد هم خوانده باشند، مي‌دانند که تصميماتي که در گذشته مبتني بر نگاه کارشناسي و عالمانه نبوده، مي‌تواند تبعاتش تا سال‌ها ادامه پيدا کند. نه تنها تصميمات اقتصادي که يکسري تصميمات هم در شرايط حاضر و هم در شرايط آينده اثرات خود را مي‌گذارد. به هر جهت اين واقعيت وجود دارد که نواقصي هم در برخي عملکردها مي‌تواند وجود داشته باشد ولي در يک اقدام شجاعانه و يک اقدام فارغ از باندبازي، گروه بازي، قبيله‌بازي شاهد بوديم که آقاي رئيسي يکي از وزراي خود را کنار گذاشت و اين نشان داد که دولت حقوق مردم را وجه‌المصالحه باندبازي و گروه‌بازي و سياسي‌بازي قرار نمي‌دهد. البته عطف به ماسبق نمي‌کنم ولي ظاهرا تيم رسانه‌اي طيف مخالف آقاي رئيسي مي‌خواهند اينگونه وانمود کنند که در دولت گذشته گل و بلبل بوده و امروز همه چيز در دولت آقاي رئيسي دارد به آشفتگي مي‌رسد. درحالي که هر کس ديگري هم رئيس‌جمهور مي‌شد اين مشکلات را پيش‌رو داشت. واقعيت اين است که امروز دنيا در بُعد اقتصادي حداقل بين 25 تا 30درصد با گراني کالاها مواجه است و تورم کل دنيا را فرا گرفته است. جنگ اوکراين و روسيه به اين قضيه کمک کرده و مشکلات اقتصادي شامل تمام کشورها حتي اروپا هم شده و همين الان با تورمي که خودشان هم تصور نمي‌کردند، مواجه هستند. بايد گفت ضمن اينکه در بخش‌هايي به دولت انتقاد وارد است اما تبعات تصميمات دولت قبل را امروز مردم بايد تحمل کنند و دولت بايد تلاش کند که تصميماتي که در حوزه‌هاي اقتصادي اشتباه گرفته شده را برطرف کند از جمله همين بحث گران کردن بنزين در دولت گذشته که در حوزه‌هاي مختلف تاثيرات خودش را داشت. ارز 4200 توماني و مسائل مختلفي که دولت گذشته رقم زد.»
نقدپذيري دولت رئیسی يک امتياز است
آرمان ملی نوشت: «نکته مهم‌تر اينکه برخي امروز تحت عنوان گروهي از اقتصاددان‌ها و نام‌هاي مختلف مسائل اقتصادي را متذکر مي‌شوند و راهکار مي‌دهند. سؤال اين است که هشت سال دولتي که تفکرتان نزديک به آن بوده سر کار بوده و اين تفکر شما چقدر شفابخش بوده ‌است. هرچند راه انتقاد باز است و کسي نسبت به اطلاعيه‌ها انتقاد ندارد. دولتي که خودش فضاي نقد را باز گذاشته که نقادان در حوزه‌هاي مختلف منصفانه نقدهاي خودشان را بکنند و اين نقدپذيري دولت يک امتياز بسيار حائز اهميت براي دولت تلقي مي‌شود اما اين نقادي‌ها جنبه تخصصي دارد يا جنبه سياسي. آيا جنبه اقتصادي دارد يا صرفا براي زورآزمايي است؟ آيا براي به حاشيه بردن خدمات دولت است؟ انصاف را به خرج دهند و نقد سازنده و منصفانه کنند. سعي نکنيم براي رسيدن به قدرت سياسي فضاي کشور را مسموم کنيم و فضا را براي بيگانگان جوري فراهم کنيم که آنها هم بدان دامن بزنند.»
اصلاح‌طلبان: نباید بر مواضع خودمان پافشاری کنیم!
روزنامه شرق در سرمقاله دیروز خود نوشت: «برخلاف خوش‌بینی‌ها نشست قطر نیز به نتیجه نرسید و هیئت‌های ایران و آمریکا با روایت‌های متفاوت و بلکه متضاد از فضای حاکم و نتیجه مذاکرات دو روزه دوحه به پایتخت‌های خود بازگشتند.»
در ادامه این متن آمده: «آمریکا و سه متحد اروپایی‌اش به انتقاد صریح از ایران پرداخته و تهران را به «تشدید بحران از طریق توسعه برنامه هسته‌ای و تعلل در بازگشت به تعهدات برجامی از طریق کارشکنی در به‌ثمررسیدن مذاکرات» متهم کردند. امیرعبداللهیان با رویکردی کاملا متفاوت، فضای مذاکرات را مثبت اعلام کرد. باقری‌کنی در سفری اعلام‌نشده که روس‌ها آن را رسانه‌ای کردند به مسکو رفت تا بیش از گذشته گمانه‌زنی درباره نقش‌آفرینی کرملین در مذاکرات و سایه سنگین روسیه بر بن‌بستی را که از زمان آغاز جنگ اوکراین شروع شده، تقویت کند.»
در ادامه این نوشتار می‌خوانیم: «هیچ‌یک از طرفین روایت روشنی از دلایل شکست نشست دوحه اعلام نکرده و به طرح اتهام و بیان عبارات کلی بسنده کرده‌اند، با وجود این برخلاف تصور جناحی خاص در کشور زمان برخلاف مصالح ایران به سرعت در حال حرکت است. ایران در شرایطی بر مواضع خود پای می‌فشارد[!!] که در بازه زمانی کمتر از یک ماه گذشته، دو رویداد مهم که نباید آنها را دست‌کم گرفت و بی‌اعتنا از آن گذشت، فضای مذاکرات را علیه ایران کرد و ناخواسته بی‌اعتنایی احمدی‌نژاد به شرایط جهان و گرفتارشدن کشور در چنبره قطعنامه‌های شش‌گانه و تحریم‌ها را در اذهان زنده می‌کند.»
این سرمقاله به سیاق روزنامه‌های اصلاح‌طلب شیفتگی غرب و دشمنی با روسیه و چین را به عنوان پیش فرض در نظر دارد. چنان‌که خواندید در بخشی از این متن از سایه سنگین مسکو بر مذاکرات نام برده شده تا به صورت غیرمستقیم عامل به نتیجه نرسیدن روسیه اعلام شود. نکته جالب توجه آن است که در ادامه سرمقاله آمده است: «۱۸ خرداد شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی با ۳۰ رأی قطعنامه‌ای را علیه فعالیت‌های هسته‌ای ایران تصویب کرد. از میان ۳۵ کشور عضو تنها دو کشور با قطعنامه مخالفت و سه کشور دیگر موضعی خنثی اتخاذ کردند.»
این سرمقاله نامی از 2 کشوری که رای مخالف با قطعنامه علیه کشورمان داده‌اند یعنی با قطعنامه علیه کشورمان مخالف بوده‌اند، نیاورده است چرا که آن 2 کشور روسیه و چین بوده‌اند. ضمن آنکه این متن مدعی است زمان علیه کشورمان در حال گذر است و ایران نباید بر مواضع خویش پافشاری کند و چیزی شبیه همان برجام 1394 را بپذیرد. برجامی با دستاورد تقریبا هیچ که جلوی پیشرفت صنعت هسته‌ای صلح‌آمیز کشورمان را می‌گیرد و منفعت اقتصادی هم برای ملت ایران نخواهد داشت. چرا چنین برجامی برای اصلاح‌طلبان خوشایند است؟!
تحریف و دروغ‌بافی درباره علت ناآرامی پس از شوک بنزینی سال 98
روزنامه مدعی اصلاحات به تحریف و دروغ‌بافی درباره علت ناآرامی‌ها پس از شوک بنزینی دولت مدعی تدبیر در سال 98 پرداخت.
روزنامه جمهوری اسلامی دیروز در سرمقاله خود نوشت: «در هفته‌های اخیر، سؤال‌ جالبی در رسانه‌ها مطرح شد و بعضی همکاران مطبوعاتی نیز به آن جواب دادند که به واکنش مردم کشورمان در برابر گرانی‌ها مربوط می‌شود. سؤال این است که چرا وقتی در سال 1398 قیمت بنزین توسط دولت قبل افزایش یافت، شورش شد و آن همه تخریب و کشته و زخمی به بار آورد ولی امسال با اینکه هزاران قلم کالا و خدمات گران شدند شورشی برپا نشد و با تظاهرات پراکنده در چند شهر، اعتراضات پایان یافتند؟ این سؤال وقتی برجسته‌تر و حساس‌تر می‌شود که توجه کنیم گرانی‌های امسال بسیار بیشتر از گرانی بنزین در سال 1398 است و اگر قرار بود مردم در اثر گرانی دست به شورش بزنند، زمینه‌ای که گرانی کنونی به وجود آورده بسیار بیشتر از گرانی بنزین در آن زمان است. جواب‌هائی که به این سؤال‌ داده شده، متنوع هستند ولی یکی از جواب‌های داده شده اینست که چون دولت فعلی درباره گرانی‌ها به مردم توضیح داده و یارانه کافی هم در اختیار مردم قرار داده، مردم قانع شدند و پذیرفتند اقتصاد کشور که توسط دولت قبلی ویران شده بود در حال باز‌سازی است.»
در ادامه مطلب مذکور ادعا شده است: «قبل از اینکه ما هم به نوبه خود به این سؤال جالب پاسخ بدهیم، لازم می‌دانیم خرسندی خود را از آرامش کشور علی‌رغم گرانی‌های اخیر ابراز داریم... علت اینکه در ماجرای گران شدن بنزین شاهد شورش بودیم، وجود عوامل تحریک‌کننده در لایه‌هائی از جامعه بود که به نارضایتی‌ها دامن می‌زدند و خودشان برای به آشوب کشیدن جامعه انگیزه داشتند. این عوامل در بخش‌های نرم‌افزاری و سخت‌افزاری فعال بودند و زمینه را برای ناآرامی‌ها فراهم می‌کردند و هدف اصلی آنها اخلال در کار دولت وقت و کنار زدن آن بود. با پایان یافتن کار دولت قبل و استقرار دولت جدید، آن انگیزه منتفی شد و ظرفیت آن عوامل به جای زمینه‌‌سازی برای ناآرامی به خدمت آرامش بخشیدن به جامعه از طریق توجیه عملکردهای دولت درآمد.»
گفتنی است، عوامل تحریک‌کننده و ناراضی‌تراش که مطلب فوق از آنها به عنوان مسببان ناآرامی‌ها پس از شوک بنزینی دولت مدعی تدبیر یاد کرده، مدعیان اصلاحات ـ اعتدال بودند که حاضر شدند برای وادادگی مقابل دشمن و معامله بر سر توانمندی‌های ملی، به بی‌تدبیری عمدی دست بزنند و جامعه را به آشوب بکشند. مؤید این مطلب، اظهارات سردبیر نشریه حزب مدعی اصلاحات اتحاد ملت (بقایای حزب منحله مشارکت) است. وی گفته بود: «چرا روحانی چهار روز قبل از گرانی بنزین، آن‌گونه سخنرانی می‌‌‌کند؟ کدام رئیس‌‌جمهور اعلام کرده بود که فلان ‌قدر کسری بودجه داریم؟ روحانی در یزد از کسری بودجه گفت و یک سری حملات هم به رئیسی انجام داد. همین روش را در کرمان به شکلی دیگر ادامه داد. مهم‌‌تر از اینها، اعلام کرد به توافقات پشت ‌پرده‌ پایبند است؛ همه اینها، یعنی می‌‌خواهد به هر قیمتی شده، دوباره مذاکره کند. این‌جا بود که قمار کرد. وقتی دید چیزی دستش ندارد، بنزین را گران کرد تا جامعه به شرایط اقتصادی واکنش نشان دهد؛ فشار از پایین اتفاق بیفتد تا در بالا چانه‌‌زنی کنند که مذاکره انجام شود. می‌‌گویند وزیر اطلاعات در جلسه دولت هشدار داده اگر بنزین را گران کنید، ‌جامعه به هم می‌‌‌ریزد و روحانی خندیده است. اینکه می‌‌گویند گران کردن بنزین، تصمیم غیرکارشناسی و اطلاع‌‌رسانی آن هم غلط بوده؛ اتفاقاً از نظر روحانی، هم کارشناسی بوده و هم نحوه اطلاع‌‌رسانی- در واقع اطلاع‌نرسانی- درست بوده، تا جامعه بیشتر عصبانی شود. روحانی قمار کرد تا ببیند نتیجه‌ چه می‌شود. اما به نظر من، مقام ‌رهبری هم پاسخ رئیس‌جمهور را دادند. ایشان، مسئولیت تصمیم گرانی بنزین را پذیرفتند... در ماجرای بنزین، روحانی قمار کرد و رهبری هم ایستاد.»
علی مطهری، نایب‌ رئیس‌‌‌مجلس دهم نیز تصریح کرده بود: «حوادث آبان 98 که بیشتر ناشی از بی‌تدبیری دولت بود، این خیال را در سر تندروهای آمریکا پدید آورد که پایگاه اجتماعی جمهوری اسلامی کاهش یافته و وقت مناسبی برای ترور سردار سلیمانی است. قبل از آن، جرأت این کار را به خود نمی‌دادند. البته با تشییع پرشکوه پیکر آن عزیز، واقعیت را دریافتند.»
علی رغم این اعترافات، روزنامه جمهوری اسلامی حاضر است واقعیات را نادیده بگیرد و دیگران را متهم کند و بنویسد خب الآن دیگر آن عوامل به جای زمینه‌‌سازی برای ناآرامی به خدمت آرامش بخشیدن به جامعه درآمده‌اند! عدم برخورد امنیتی و قضایی با جریان تحریف، آنها را در دروغ‌بافی و فریبکاری جری‌تر ساخته است.

بی‌ارادگی بایدن برای لغو تحریم‌ها و دروغ بزرگی که «مالی» گفت
نماینده ویژه آمریکا در امور ایران بر خلاف واقعیات ادعا کرد: رویکرد ایران در مذاکرات دوحه باعث شد فرصت خوبی برای دست یافتن به توافق احیای برجام از دست برود.
رابرت مالی در گفت‌وگو با شبکه آمریکایی ان‌پی‌آر گفت: در این دور اخیر، اتحادیه اروپا در نقش خود به عنوان هماهنگ‌کننده می‌خواست حداقل یک تلاش دیگر را انجام دهد؛ بنابراین از هر دو هیئت دعوت کرد تا به دوحه بیایند، با این امید که ایرانی‌ها تمایلی برای پاسخ‌دهی مثبت نشان دهند. اما متأسفانه ایران نتوانست پاسخی به ما بدهد و به نوعی این دور از مذاکرات اتلاف وقت بود.
وی گفت: اتحادیه اروپا از آن‌چه گمان می‌کرد برآیند منصفانه‌ای خواهد بود روی میز قرار داد و ما گفتیم برای آن توافق آمادگی داریم. طرفی که پاسخ مثبت نداد ایران بود. ایران اگر آمادگی ارائه پاسخ ندارد، مشخص نیست به چه دلیل به مذاکرات آمدند. ایران در دوحه تقاضاهای جدیدی داشت که ارتباطی به توافق هسته‌ای نداشت.
ادعای رابرت مالی در حالی است که دولت بایدن نتوانسته میان ادامه تحریم‌ها یا توافق، یکی را انتخاب کند و در واقع، توافقی را می‌پسندد که در آن تحریم‌ها همچنان برقرار بماند و آمریکا هم هیچ تضمینی ندهد که بدعهدی گذشته را تکرار نمی‌کند.
این واقعیت به قدری روشن است که مجله نیوزویک به تازگی نوشت: دولت بایدن، هیچ پیشنهاد روشنی برای لغو تحریم‌های ایران ندارد.
نیوزویک می‌نویسد «دولت بایدن بسیار به عرضه نفت ایران به بازار نیاز دارد اما هیچ راهکار روشنی برای لغو تحریم‌های ایران ارائه نکرده است. ایران و ونزوئلا می‌توانند نیاز ایالات متحده در حوزه انرژی را تامین کنند، مشروط بر این که بایدن تحریم‌های اعمال شده دوره ترامپ را لغو کند. به این ترتیب‌، انتظار می‌رود که به طور بالقوه ۲ تا ۲.۵ میلیون بشکه در روز نفت بیشتری به بازار جهانی عرضه شود. اکنون هر گالن بنزین در آمریکا در قیمت بی‌سابقه پنج دلار نوسان می‌کند و این قیمت بنزین‌، خبر خوبی برای دولت بایدن که خود را آماده انتخابات کنگره می‌کند، نیست. اگر بایدن قدمی برای عرضه بنزین به بازار جهانی برندارد، در نهایت هزینه‌های سیاسی‌اش را پرداخت خواهد کرد.
دولت بایدن، هیچ راهبرد روشنی برای لغو تحریم‌هایی که دونالد ترامپ وضع کرد، ندارد. اثربخشی تحریم‌ها در سال‌های اخیر با مشارکت‌های راهبردی فزاینده بین تهران و کاراکاس مورد چالش قرار گرفته است. به علاوه‌، در پی کاهش عرضه انرژی و افزایش قیمت آن‌، حمایت داخلی در آمریکا برای کمک به اوکراین نیز رفته رفته رنگ می‌بازد».

برجام چه سرنوشتی پیدا می‌کرد «مایه عبرت» محسوب نمی‌شد؟
یکی از عناصر غربگرا می‌گوید مانع مهم احیای برجام، ذهنیت مغرضانه‌ای است که در کشور حاکم شده است.
رضا نصری در روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: «درباره موضوع «برجام» و مقوله «مذاکرات» به‌دلیل فضایی که در سال‌های گذشته در ایران حاکم بوده، نوعی صورت‌‌بندی وجود دارد که ناخودآگاه خروجی و دامنه مانور را به طرز قابل ملاحظه‌‌ای محدود می‌‌سازد. در واقع، از بدو آغاز برجام، فضای رسانه‌‌ای کشور به نحوی سامان‌‌دهی شد که گویی «برجام» یک تجربه شکست‌‌خورده‌‌ است که لازم است دولت‌ها از آن عبرت بگیرند و از بسط و تکرار آن خودداری کنند! در همین راستا، شاهد بودیم چگونه برخی از لفظ «برجام» به‌عنوان صفتی نکوهیده استفاده می‌‌کردند و از آن به‌عنوان پیشوندی برای القای تسلیم و وادادگی در کنار سایر واژگان بهره می‌‌بردند. به‌عنوان مثال، حتما به یاد داریم چگونه لفظ «برجام منطقه‌‌ای» و «برجام موشکی»‌‌ ذهن مخاطب را به سمت برداشت‌‌های خاصی از دیپلماسی و مذاکره در حوزه‌های فراهسته‌‌ای هدایت می‌‌کرد! در امتداد همین «صورت‌‌بندی»، همچنان شاهدیم چگونه در ایران امری مانند «مذاکره بر سر مسائل منطقه‌‌ای» را - که همه کشورها و بازیگران غیردولتی در منطقه فعالانه به آن مبادرت دارند - به «مذاکره موشکی» تعبیر می‌‌کردند؛ به‌نحوی‌که صرفِ به‌کارگیری پسوند «منطقه» پس از واژه «گفت‌وگو» امروزه در ذهن هر مخاطبی به‌صورت خودکار واژه «خلع سلاح» و «تسلیم» را متبادر می‌‌سازد!
حال، چگونه می‌‌توان تصور کرد این بستر ذهنی و روانی در بلندمدت هیچ تاثیری بر رویکرد دستگاه سیاست خارجی کشور نسبت به امر مذاکره و ابزاری که خود را مجاز به بهره‌‌برداری از آن می‌‌داند، نداشته باشد؟ حقیقت این است که فضای ذهنی حاکم بر سیاست خارجی کشور به نحوی دست کارگزاران دیپلماسی و تصمیم‌‌گیران کلان این حوزه را بسته که عملا آنها را از مبادرت به برخی ابتکارات و حتی از توسل به برخی از ابتدایی‌‌ترین، رایج‌‌ترین و متعارف‌‌ترین تاکتیک‌‌ها و ابزارهای صحنه دیپلماسی بین‌‌‌‌المللی باز داشته است! به‌عنوان مثال، دولت ایران نمی‌‌تواند به راحتی برای ایجاد یک «رژیم امنیت جمعی بومی» در منطقه یک «نقشه راه ده ساله» به طرف مقابل ارائه دهد و تداوم مذاکرات و حفظ چارچوب آن نقشه‌‌راه را به تداوم لغو تحریم‌‌ها و پایبندی غرب به برجام مشروط کند. دولت ایران نمی‌‌تواند با طرح برخی مباحث خلاقانه - مانند اعلام تمایل کشور به ایجاد نوعی دِتانت و همزیستی و تغییر دینامیک رفتار کنونی - بسیاری از طرح‌ها و تبلیغات لابی‌‌های متخاصم در واشنگتن را خنثی ‌کند و کنگره را در توسل به اهرم‌‌های قهریه خود محدود سازد. این در حالی است که سایر رقبا و کشورها - از ترکیه گرفته تا امارات و قطر و عربستان سعودی- غالبا از طیف وسیعی از اهرم‌‌ها و ابزار دیپلماسی برای پیشبرد منافع خود بهره‌مند هستند. در واقع، یکی از مهم‌ترین موانع بر سر راه احیای برجام ذهنیت و فضایی است که به‌واسطه صورت‌‌بندی‌‌های هدفمند و مغرضانه در سال‌های اخیر در ایران حاکم شده و امروز دامن‌‌گیر حاکمیت و دولت رئیسی در مذاکرات هسته‌‌ای نیز شده است.» از این شبه کارشناس باید پرسید که اگر برجام، تجربه شکست خورده‌ای نیست، چرا هم 95 درصد برنامه هسته‌ای ایران را به عنوان پیشران پیشرفت‌های اقتصادی تعطیل کرد و هم شمار تحریم را به بیش از دو برابر افزایش داد، هم ایران نتوانست نسبت به عهدشکنی آمریکا طرح شکایت و اقامه دعوایی بکند؟
ثانیاً بزک‌کنندگان برجام و کارچاق‌کن‌های آن وعده می‌کردند که با یک توافق، تمام تحریم‌های مالی و بانکی و نفتی بکلی لغو (و نه حتی تعلیق) خواهد شد. این دروغ بزرگ از سر بی‌سوادی بود یا عامداً و عالماً به خورد افکار عمومی داده شد؟ چرا به هنگام توجیه و تحسین و تمجید برجام، سخنی از برجام موشکی و منطقه‌ای در میان نبود؟ و اساساً برجام چگونه توافقی بود که می‌شد آن را گروگان گرفت و مطالبه امتیازات جدید از ایران کرد؟ خسارت‌باری یک توافق، از این روشن‌تر که دست یک طرف را ببندد و به طرف مقابل چنان میدان مانوری بدهد که هم بتواندتعهداتش را زیر پا بگذارد و هم در یک گروگان‌گیری آشکار، اجرای همان تعهدات (وعده‌های) قبلی را مشروط به اخذ امتیاز جدید کند؟!
کدام توافق منطقی را سراغ دارید که طرف کلاهبردار، چک بلامحل بدهد و امتیاز نقد و غیرقابل بازگشت بگیرد؛ اما به همان کلاهبردار اعتماد کنند و وارد مذاکرات جدید شوند که طی آن، طرف کلاهبردار بگوید نمی‌تواند به تعهداتش (مثل لغو مؤثر تحریم‌ها و ارائه تضمین و...) عمل کند، اما انتظار دارد که امتیازات جدیدی را دریافت کند و حداکثر چک بی‌محل دیگر را تقدیم کند؟
نهایتاً باید پرسید در شرایط اصرار دولت و کنگره آمریکا به حفظ شاکله تحریم‌ها، مابه‌ازای واقعی همزیستی و تغییر دینامیک در رفتار «ایران چه می‌تواند باشد؟» کوتاه آمدن از مطالبه لغو تحریم‌ها؟ پذیرش واگذاری قدرت دفاعی و منطقه‌ای بازدارنده؟ خب! در این صورت، ‌نویسنده غربگرا چرا پشت نام «منافع ملی ایران» پنهان می‌شود؛ علناً اعلام کند مستخدم رسانه‌ای آمریکاست.

افراطیون مدعی اصلاحات بدنامی را بهتر از فراموش شدن می‌دانند!
مواضع رادیکال و ساختارشکنانه برخی اصلاح‌طلبان برای آن است که خود را از جایگاه عاملان وضع موجود اقتصادی خارج کنند.
وطن امروز در یادداشتی با عنوان «بلاموضوع سیاسی و استراتژی بدنامی» نوشت: اصلاح‌طلبان در آستانه یک‌سالگی از دست دادن قوه مجریه قرار دارند. نیمه مرداد سال گذشته بود که حسن روحانی با تحویل دادن کلید پاستور به منتخب جدید مردم با دوره 8 ساله ریاست خود بر جمهور وداع کرد. با این حال ساده‌انگاری است اگر پایان روحانی را به پایان حضور اصلاح‌طلبان در قدرت تقلیل دهیم. اصلاحات سال‌ها پیش از پایان دولت روحانی جایگاه اجتماعی خود را از دست رفته دیده بود؛ مسئله‌ای که عملا در 2 سال پایانی دوره روحانی، دولت دوازدهم را تبدیل به دولتی غیرمردمی و حتی ضدمردمی کرده بود. جریانی که روزگاری صدای بلندی داشت و ادعا می‌کرد کلید حل مشکلات را در دستان خود دارد به مرور زمان بدترین تصویر مدیریتی ممکن را از خود نشان داد. بر همین اساس بیراه نیست اگر جریان اصلاحات را در سال‌های اخیر یک جریان بلاموضوع به حساب آوریم. صدالبته که این بلاموضوعی به معنای فقدان نمود و حضور اجتماعی نبوده و نیست، با این حال عملا این جریان موضوعیت سیاسی خود را در جامعه ناراضی ایران به سرعت برق و باد از دست داد. اصلاح‌طلبان از سویی برای پیروزی در انتخابات و رسیدن به میز قدرت ادبیات رادیکال و ضدملی را در پیش گرفتند و از سوی دیگر در عرصه عمل ناکارآمدی خود را در بالاترین سطح ممکن به نمایش گذاشتند. این دو عامل در کنار یکدیگر باعث شد این جریان عملا پایگاه اجتماعی‌اش را از دست بدهد؛ پایگاهی که از سویی با ادبیات رادیکال اصلاح‌طلبان انتظارات بالایی پیدا کرده بود و از سوی دیگر با مشاهده عملکرد فضاحت‌بار دولت یازدهم و دوازدهم در بهت و حیرت فرو رفت. فروپاشی این پایگاه تا آنجا پیش رفت که جریان اصلاحات شاهد فقدان پژواک و نفوذ سیاسی در جامعه سرخورده و ناراضی ایران شود.
با تمام این اوصاف و در روزهایی که دولت سیزدهم به پایان نخستین سال زمامداری خود بر امور اجرایی نزدیک می‌شود، چهره‌های اصلاح‌طلب هرکدام در حد توان خود تلاش می‌کنند جبهه خود را از بلاموضوعی سیاسی خارج کرده و حداقل در قامت نمایندگان منتقد دولت سیزدهم در فضای عمومی برای خود جبهه و وجهه‌ای به دست آورند. تکراری‌ترین و البته قابل پیش‌بینی‌ترین استراتژی اصلاح‌طلبان حرکت به سمت رادیکالیسم و اظهارات هنجارشکنانه برای قرار گرفتن در مرکز توجه افکار عمومی است. گویی اصلاحات بار دیگر به این جمع‌بندی رسیده که شهرت با بدنامی به مراتب بهتر از گمنامی و فراموش شدن در افکار عمومی است. اظهارات هتاکانه و بلاهت‌بار فائزه هاشمی در ماه‌های اخیر را می‌توان شاهد مثالی بر این امر دانست. طرح مواضعی که اندک تفاوتی با جریانات ضدانقلاب و برانداز ندارد در کارنامه این آقازاده پرحاشیه امری جدید به حساب نمی‌آید، با این حال رفتار ماه‌های اخیر وی و دیگر چهره‌های شناخته‌شده اصلاح‌طلب نشان از در پیش گرفتن چنین رویه‌ای به شکل حساب‌شده دارد.
اصلاح‌طلبان از سویی تلاش می‌کنند با اظهارات رادیکال موقعیت خود را از جایگاه متولیان و عاملان وضع موجود خارج کرده و در صورت امکان به عنوان بخشی از معترضان وضع موجود شناخته شوند و از سوی دیگر با احیای تشکیلات و انسجام نسبی تبدیل به رکنی اثربخش در معادلات سیاسی کشور شوند. برای نمونه تقریبا تمام چهره‌های اصلاح‌طلب فعال در شبکه‌های اجتماعی در خط واحدی در چند ماه گذشته با تکرار ادعای طرف آمریکایی سعی می‌کنند مقصر به سرانجام نرسیدن مذاکرات هسته‌ای را پافشاری تیم مذاکره‌کننده بر اخذ تضمین از طرف آمریکایی بخوانند. این موضع در شرایطی است که باتلاق فعلی پرونده هسته‌ای ناشی از مسیری است که تفکر جریان غربگرا در سال‌های گذشته پی گرفته بود.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟