loading...

تـــو لَـــــی ( دوست شــنـاســی )

. اخــــــبــار ویــــژه   ۱۴۰۱/۰۸/۱۸ اصرار عجیب بر همسویی با نقشه ناآرام کردن زاهدان اصرار بر اظهارات تحریف‌آمیز و تحریک‌آمیز از سوی امام جماعت مسجد مکی زاهدان، تردید و

طاهر مهدوی بازدید : 16 پنجشنبه 19 آبان 1401 نظرات (0)

.

اخــــــبــار ویــــژه 

 ۱۴۰۱/۰۸/۱۸

ما ظرف ۸ سال ویران کردیم شما ۱۰۰ روزه درست کنید!/ کشور در آستانه تغییر و  خانه‌تکانی - مشرق نیوز

اصرار عجیب بر همسویی با نقشه ناآرام کردن زاهدان
اصرار بر اظهارات تحریف‌آمیز و تحریک‌آمیز از سوی امام جماعت مسجد مکی زاهدان، تردید و تعجب ناظران درباره انگیزه این سخنان خلاف واقع را برانگیخته است.
در حالی که برنامه گسترده سرویس‌های جاسوسی غرب برای ایجاد ناآرامی و آشوب در ایران به شکست منتهی شده، مولوی عبدالحمید هرازچندگاه یک‌بار با اظهاراتی خلاف واقع، عملا بنزین بر آتش فسرده فتنه‌انگیزی دشمن می‌ریزد.
اشرار تروریست طی هفته‌های گذشته چندین بار با نفوذ در صف نمازگزاران، در صدد نا آرام کردن زاهدان و برخی شهرهای سیستان و بلوچستان بودند و ضمن استفاده از سلاح گرم، به مراکز نظامی و انتظامی حمله ور شدند، بانک‌ها و اموال عمومی را آتش زدند، عده‌ای از مردم و ماموران انتظامی و امنیتی را به شهادت رساندند، کسب و کار‌ها را تهدید کردند و سعی کردند منطقه را برای مردم نا امن کنند. همین هفته گذشته عناصر تروریست مسلح به فرمانداری خاش حمله و اقدام به شلیک کردند که تصاویر آن موجود است. اما در این میان، اصرار عجیبی بر معترض جا زدن عناصر تروریست و جنایتکار وجود دارد.
چنان که وی مدعی شده، قتل‌عام نمازگزاران بی‌دفاع در جمعۀ خونین، نتیجۀ سیاست‌های تبعیض‌آمیز حاکمیت است. عبدالحمید همچنین گفته است: شهدای زاهدان و خاش، مظلومانه و به ناحق کشته شدند و جواب سنگ را با گلوله دریافت کردند. تا زمانی که مسئولین فاجعۀ خونین زاهدان را محکوم نکنند و عاملین و آمرین را به دادگاه و مقامات عالی معرفی نکنند و آنها به مجازات نرسند، به هیچ‌چیزی راضی نخواهیم شد. 
وی می‌گوید: امروز مردم ایران از تبعیض و نابرابری و نبود آزادی و عدالت شکایت دارند، ما نیز در این موارد شکایت داریم. حاکمیت بین ملت تبعیض قائل شد، درنتیجه این حادثه رخ داد.
در این‌جا باید از آقای عبدالحمید پرسید: این که با سخنان تحریک‌آمیز شما، کف خیابان برای مردم عادی منطقه نا امن باشد اما عناصر شرور، بهانه معرکه گیری و شرارت پیدا کنند، چه چیزی را عاید شما می‌کند؟ این طوری می‌خواهید برای زندگی مردم عادی دل بسوزانید.
جان بولتون (مقام سابق و بدنام آمریکایی که پیوسته آرزوی ناکام براندازی و ایجاد جنگ داخلی در ایران را تکرار کرده)، اخیرا در گفت‌و‌گو با شبکه بی‌بی سی انگلیس فاش کرد: «معترضین در کردستان و بلوچستان ایران به خوبی مسلح شدند و آماده تغییر فاز هستند. من تصاویر و مستنداتی دارم که نیروهای کرد و بلوچ، در (کردستان) عراق و پاکستان در حال آموزش دیدن هستند». خبرها و اسناد فراوان هم این سرمایه‌گذاری دشمن برای نا امن کردن دو استان مرزی کردستان و سیستان و بلوچستان را تایید می‌کند.
بی‌تردید اسرائیل، آمریکا، انگلیس و رژیم ابو ارّه (سعودی) در کنار تروریست‌های مزدوری مانند گروهک جیش الظلم، سیستان و بلوچستان عزیز را نا امن و پریشان و مصیبت زده و گرفتار درگیری می‌پسندند. در این میان چه چیزی عاید برخی عناصر محلی می‌شود که هیچ ابایی از متشنج و نا امن کردن این استان و همراه شدن با امثال جان بولتون و برنارد هنری لوی (یهودی طرفدار تجزیه کشور‌های منطقه و بانی برخی جنگ‌های ویرانگر داخلی در کشورهای اسلامی) نمی‌کنند؟! آیا اتفاقی است که رسانه‌های بدنامی ماننند رادیو فردا ارگان رسمی سیا، شبکه سلطنتی انگلیس و تلویزیون وابسته به دلارهای خون آلود رژیم سعودی، پر و پا قرص‌ترین مشتریان اظهارات آقای عبدالحمید شده‌اند؟ آنها امنیت و آرامش ملت ایران، به ویژه منطقه سیستان و بلوچستان را می‌خواهند یا گرفتاری در آتش ناامنی و تجزیه و ویرانی را؟ شما چه نسبتی با رژیم سعودی و طرح کشاندن نا امنی به داخل ایران دارید که روند تحریکات شما با شبکه سعودی اینترنشنال مو نمی‌زند؟!
مردم، راه ندادن بانوان در مساجد منسوب را باور کنند، یا ادعای دلسوزی برای زنان و گفتن این سخن نادرست که من یادم نمی‌آید در این چهل و سه سال، زنی وزیر شده باشد؟ یعنی شما به یاد نمی‌آورید که خانم دکتر وحید دستجردی وزیر بهداشت بوده؟! و یا در همان استان، معاون استاندار و فرماندار زن فعالیت کرده‌اند؟
 
تحلیل‌های تحریف‌آمیز غربگرایان علیه کاهش کسری بودجه
مدیریت اشرافی غربگرا در آخرین سال فعالیت خود در دولت سابق، کسری بودجه 450 هزار میلیارد تومانی به ارث گذاشت، اما حالا محافل حامی همان دولت به کسری 200 هزار میلیاردی دولت خرده می‌گیرند.
در این زمینه روزنامه اعتماد تیتر زده: «راهکار دولت برای جبران کسری بودجه مشخص شد؛ دست‌اندازی به صندوق توسعه ملی». این تیتر غلط‌انداز در حالی است که دولت سابق حدود 23 درصد از درآمدهای نفتی را به صندوق توسعه واریز می‌کرد و ضمناً در چند نوبت هم با درخواست از رهبری و تأیید ایشان، مبالغ چند میلیارد دلاری را برداشت کرد. اما در دولت جدید سهم منابع واریزی درآمد ارزی به صندوق به 40 درصد افزایش یافته و دولت با توجه به برخی مضیقه‌ها درخواست برداشت 20 درصدی را مطرح کرد که فقط با 10 درصد آن موافقت شد.
روزنامه زنجیره‌ای سازندگی (وابسته به حزب اشرافی کارگزاران) هم در تیتر اول خود نوشته است: «مبلغان و تئوریسـین‌های اصولگرا و درون حاکمیتی، تصوری نداشــتند که هنوز 6ماه از تشــکیل دولت ابراهیم رئیسی نگذشــته، کار چنان بر او و دولتش سخت می‌شود که مجبور اســت برای افزایش درآمدهــای خود و فرار از کسری بودجه، سیاسـت‌های مالیاتی سفت و سختی را اتخاذ کنند که صدای کاسب خرد و کلان بلند شود که ایهاالناس دست دولت تا آرنج در جیب مردم است. این نه شیوه دولتداری است و نه سنخیتی با درآمدزایی دارد. با این حال به علت عدم توجه به صدای کاسبان و وجود حفره‌های بسیار زیادی که در سیستم درآمدزایی دولت وجود دارد، صنوف مختلف راههای فرار مالیاتی را پیـدا کردند تا مالیات کمتــری بپردازند و دولت همچنان با کسری بودجه روبه‌رو باشد.
روز سه‌شنبه مسعود میرکاظمی در مجلس حاضر شد و به نمایندگان یادآور شد که بـا پیش‌بینی درآمد ۳۴۰ هزار میلیارد تومان برای سال ۱۴۰۱، ما 200 هزار میلیارد تومان کسری داریم.»
تحلیل این محافل رسانه‌ای سیاسی‌کار در حالی است که عمداً به یاد نمی‌آورند دولت روحانی در آخرین سال فعالیت خود،‌کسری بودجه 450 هزار میلیارد تومانی برجای گذاشت اگر دولت جدید (با وجود انبوه مشکلات اقتصادی به ارث رسیده از دولت روحانی) توانسته در همین سال اول، 250 هزار میلیارد تومان از این کسری را بکاهد و به 200 هزار میلیارد تومان برساند، یعنی به طور نسبی و در مقایسه با میراث ویرانگر دولت روحانی، موفق عمل کرده است.
ضمناً این دولت، وارث تورم نقدینگی 10 برابر شده و بدهی 150 هزار میلیارد تومانی و... بوده و ترکیب این چالش‌ها برای قالب تورم 60 درصدی، و بنابراین منطقی بود که کسری 450 هزار میلیارد تومانی،‌60 یا حداقل 40 درصد (نرخ تورم امسال) افزایش پیدا کند و دست کم به 650 هزار میلیارد تومان برسد. اما دولت موفق شده این رقم را به یک سوم کاهش دهد و بخشی از چالش تدارک شده در گذشته را مهار کند.
اجمالاً این گونه به نظر می‌رسد که جریان سیاسی و رسانه‌ای جریان تحریف، به جای بیان واقعیت‌ها برای دل گرم شدن مردم،‌ مأموریت دارد واقعیت‌ها را به شکل تحریف شده بیان کند.
 
آنها که هیچ پایبندی ندارند نمی‌توانند اصلاح‌طلب باشند
اظهارات سعید حجاریان مبنی بر اینکه با جریان آشوب و اغتشاش مرزبندی نمی‌کند، نشان می‌دهد که این طیف از اصلاح‌طلبان صلاحیت حضور در مناصب رسمی را ندارند.
روزنامه وطن ‌امروز در یادداشتی نوشت:  نام اصلاح‌طلبان با سوءاستفاده از شرایط و موج‌سواری بر حوادث و اتفاقات گره خورده است. اساسا اصلاح‌طلبان به ماهی گیری از آب گل‌آلود مشهور بوده و اتفاقاتی که حداقل در طول یک دهه گذشته رقم خورده‌، این نکته را تایید می‌کند. دوم خردادی‌ها همواره مترصد این بوده‌اند تا با به وجود آمدن بحرانی در کشور‌، منافـع و امتیازات خود را از شرایط پیش‌آمده کسب کنند. از همین رو می‌توان به فتنه سال ۸۸ اشاره کرد. زمانی که این جریان با شکست مفتضحانه در دهمین انتخابات ریاست‌جمهوری مواجه شد‌، با طرح ادعای دروغ و بی‌اساس «تقلب در انتخابات»‌، ضمن به حاشیه بردن پرشورترین انتخابات ریاست‌جمهوری تاریخ انقلاب اسلامی‌، ۸ ماه کشور را دچار بحران کرد؛ فتنه سال ۸۸ نشان داد اصلاح‌طلبان به رغم همه ادعاهای خود درباره دموکراسی‌، احترام به انتخاب اکثریت ملت را تا جایی قبول دارند که منافع آنها را تامین کند. این موضوع در ارتباط با انسجام و تمامیت ارضی ایران نیز صدق می‌کند.
سعید حجاریان از تئوریسین‌های جریان اصلاحات در گفت‌و‌گویی اعلام کرد: تعهد به منافع ملی و تمامیت ارضی ایران تا زمانی برای اصلاح‌طلبان تعهدآور است که منافع و امتیازهای مـوردنظر این جریان را تامین کند‌، در غیر این صورت کشوری به نام ایران موضوعیت نخواهد داشت! حجاریان در قسمتی از مصاحبه خود در پاسخ به این سؤال که نظرش درباره مرزبندی با اغتشاشات اخیر چیست‌، گفته است: «ما ۲ نوع مرزبندی داریم. مرزبندی نوع اول ملی است و در مقابل جنگ‌، تجزیه‌طلبی‌، تحریم‌طلبی و ریختن خون‌هاست. من با وارد شدن کشور به جنگ با هر توجیهی که بیاورند‌، مرزبندی دارم. در مقابل تکه تکه شدن موجودیتی به نام ایران هم مرزبندی دارم. در برابر تحریم هم مرزبندی دارم زیرا به باور من تحریم در نهایت به ضرر مردم است و آنهایی که اهلش هستند در اوج تحریم هم بازی خود را پیش می‌برند. آخرالامر باید به خون ایرانی‌ها اشاره کنم؛ من حتما با ریختن خون یک نفر به قیمت قدرت گرفتن یک آلترناتیو مخالفم. مرزبندی دوم ایدئولوژیک و سیاسی است...
یک بحث جدی مواضع اصلاح‌طلبان اظهار کرده است درباره اعلام مرزبندی وجود دارد. مادامی که نگذارند مرزبندی دوم (با خشک مغزی‌، عظمت‌طلبی‌، شرق‌پرستی‌، جنگ‌طلبی حاکمیتی و پادگانی شدن) اتفاق بیفتد‌، مرزبندی اول بی‌فایده است یعنی دست‌کم من چنین کاری نمی‌کنم‌، مگر نمی‌گویند وقتی زخم بود مگس می‌آید؟ پس اول باید زخم ترمیم شود بعد مگس‌پرانی کنند».
همان طور که از اظهـارات حجاریان مشخص است‌، این جریان خواسته‌های غربگرایانه خود از قبیل عدم همکاری راهبردی با کشورهای ضدغربی را در مقابل منافع ملی تعریف کرده و اعلام می‌کند تا زمانی که منافع اصلاح‌طلبان تامین نشـود‌، آنها حاضر به مرزبندی با افراد و جریاناتی که تمامیت ارضی ایران را نشانه رفته‌اند‌، نخواهند بود. در طول سال‌های گذشته اصلاح‌طلبان همواره تلاش کرده‌اند کشور را به سمت زانو زدن در برابر غرب سوق دهند.صحبت‌های حجاریان نشان می‌دهد اصلاح‌طلبان از همکاری گسترده ایران با کشورهای ضدغربی از جمله روسیه و چین عصبانی هستند.
مواضع اخیر حجاریان را در حقیقت باید روشن‌‌ترین و صریح‌‌ترین اعتراف اصلاح‌طلبان در ارتباط با منافع ملی و مردمی ایران دانست. تئوریسین اصلاحات صریحا اعلام می‌کند تا زمانی که سیاست‌های موردنظر این جریان تامین نشود‌، هیچ نیازی نمی‌بیند که با کشتار مردم به دست آشوبگران و تجزیه کشور مقابله کند.
در هر کشـور دنیا‌، بدیهی‌‌ترین شـرط حضور یک جریان در سیستم و نظام سیاسی‌، التزام به ضروریاتی است که با منافع ملی گره خورده و فراتر از منافع حزبی و جناحی است. تعهد بـه امنیت‌، التزام به حفظ منافع ملی و مهم‌تر از همه مقابله با تجزیه و تکه‌تکه شـدن یک کشور‌، از جمله این ضروریات بدیهی است اما عملکرد اصلاح‌طلبان نشان داده این جریان نه‌تنها تعهدی به این موارد ندارد که حتی به حمایت از گروهک‌ها و جریاناتی که رویای تجزیه ایران را در سر دارند هم می‌پردازد. چنان‌که در ناامنی‌های اخیر نیز شاهد بودیم برخی رسانه‌های اصلاح‌طلب با فعالیت خود هیزم به آتش فتنه می‌ریختند.
 
فریدمن: آمریکا با انتخاب نتانیاهو وارد تونل تاریکی می‌شود
روزنامه‌نگار معروف آمریکایی معتقد است آمریکا و اسرائیل با انتخاب «بنیامین نتانیاهو» به‌عنوان نخست‌وزیر، وارد یک تونل تاریک شده‌اند.
«توماس فریدمَن» در تحلیلی که از سوی روزنامه «هاآرتص» منتشر شده، نسبت به عواقب کابینه راست‌گرای اسرائیل به رهبری «بنیامین نتانیاهو» و در ائتلاف با یهودیان افراطی هشدار داد و نوشت: امیدوار بودم کابینه «نفتالی بنت»- «یائیر لاپید» که در ژوئن ۲۰۲۱ روی کار آمد، بشارت شراکت و اتحاد بیشتری در آمریکا بدهد اما متأسفانه این کابینه فروپاشید و در عوض ما شاهد ائتلاف جناح راست در تاریخ اسرائیل خواهیم بود، خداوند ما را حفظ کند زیرا این وضعیت، خبر می‌دهد که چه چیزی به ما خواهد رسید.
ائتلافی که نتانیاهو در بازگشت به قدرت بر آن سوار می‌شود، یک ائتلاف موازی با کابینه کابوس‌وار آمریکاست که به سناریوی انتخاب مجدد «دونالد ترامپ» در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ آمریکا اشاره دارد که در قالب آن، «رودی جولیانی » به‌عنوان دادستان کل، «مایکل فلین» به‌عنوان وزیر دفاع، «استیو بینون» به‌عنوان وزیر بازرگانی و «جیسم دوبسون» رهبر انجیلی‌ها به‌عنوان وزیر آموزش، «انریکه تاریو» رهبر سابق سازمان «براود بویر» به‌عنوان وزیر امنیت داخلی و «مارگرو تایلر‌گرین» به‌عنوان سخنگوی کاخ سفید منصوب می‌شوند.
ائتلاف نتانیاهو، ائتلافی از رهبران مذهبی و سیاستمداران افراطی قوم‌گرا از جمله برخی از افراط‌گرایان نژادپرست یهودی است که از اعراب متنفرند. ائتلاف حاکم آینده در اسرائیل، کار را برای دیپلمات‌های آمریکایی که به طور ذاتی مدافع اسرائیل هستند، دشوار می‌کند و دوستان تل‌آویو در کنگره آمریکا را مجبور می‌کند تا از هر خبرنگاری که از آنها بپرسد آیا آمریکا باید به انتقال میلیاردها دلار به کابینه‌ای که متمرکز بر مذهبی‌های افراطی است، ادامه دهد، فرار کنند. 
فریدمن خاطرنشان کرد: نتانیاهو به دست شرکایی که اعراب را ستون پنجمی می‌دانند که نباید به آنها اعتماد کرد، به کابینه دست یافت. این شرکای نتانیاهو وعده کنترل سیاسی در انتصاب قضات را می‌دهند. آنها همچنین به لزوم گسترش ساخت‌وساز در شهرک‌ها معتقدند؛ به‌گونه‌ای که هیچ وجبی از فلسطین در کرانه باختری باقی نماند. آنها می‌خواهند با ایجاد تغییراتی در سیستم قضایی، دادگاهی را که علیه نتانیاهو به‌خاطر دریافت رشوه در جریان است، متوقف کنند. 
ماه گذشته در سایت «اکسیوس» آمده بود که سناتور دموکرات «باب منندز» رئیس‌کمیته روابط خارجی سنا نسبت به تشکیل «کابینه راست افراطی توسط نتانیاهو «هشدار داده است زیرا به گفته منندز، چنین امری باعث کاهش تدریجی جدی حمایت دو حزب (دموکرات و جمهوری خواه) در واشنگتن از اسرائیل می‌شود. الآن این امر ممکن است اتفاق بیفتد.
من تقریباً ۴۰ سال مقالات خود را از اسرائیل فرستادم و به همراه دوستم «ناحوم برنیاع» در آنجا گشت‌وگذار کردم و وقتی پس از انتشار نتایج انتخابات تلفنی از او شنیدم که اکنون ما یک اسرائیل کاملاً متفاوت داریم، فهمیدم که حقیقتاً، ما وارد یک تونل تاریک خواهیم شد.
 
نگاهی به یک بیانیه همسو با دشمن
 آشوب شکست خورد فریاد جبهه اصلاحات به نیابت از آمریکا بلند شد
به‌دنبال تودهنی محکم مردم آگاه، مؤمن و مبارز ایران اسلامی به دشمنان بیرونی و تفاله‌های داخلی‌شان از جمله اشرار سیاسی مدعیان اصلاح‌طلبی و شکست مفتضحانه پروژه آشوب، سیاهه‌ای آکنده از دروغ، التقاط، فرافکنی، تقلا برای تحمیق و انحراف افکار عمومی با عنوان «بیانیه تحلیلی جبهه اصلاحات ایران درخصوص اعتراضات فراگیر در کشور» منتشر شده است که در بخش‌هایی از آن این‌گونه لفظ‌بازی شده است؛
ـ اعتراضات کنونی ابتدا با پیشگامی زنان و جوانان دهة هشتادی و با محوریت شعار «زن، زندگی، آزادی» آغاز شد، اما تحلیل آنچه در پنجاه روز گذشته در فضای مجازی، اعتراضات خیابانی و دانشگاهی و واکنش نهادهای مدنی و چهره‌ها و گروه‌ها و اقشار مختلف رخ داده، نشان می‌دهد که اعتراضات، فرانسلی، فراجنسیتی، فرامنطقه‌ای، فراطبقاتی و فراقومی برای بازپس گرفتن «زندگی» است. این اعتراضات و مطالبات، برآمده از سال‌ها «سیاستِ انکار»، «سیاست به رسمیت نشناختن»، «مسائل انباشتۀ حل ناشده»، «تحقیر شهروندان متکثر» و «سرکوب زندگی» است.
ـ تحلیل ژرف‌نگرانۀ وضعیت و بحران کنونی نمی‌تواند به نقشِ زمینه‌سازها و ریشه‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بی‌توجه باشد؛ حاکمیت پدرسالار و مداخله‌گر، به رسمیت نشناختن سلائق و سبک‌های مختلف زندگی شهروندان، تهی بودن عرصه سیاست از احزابی که اقشار مختلف اجتماعی را نمایندگی کنند، تبعیض‌های انباشته علیه زنان، یک دهه میانگین رشد اقتصادی «صفر»، دو برابر شدن فقر در ۵ سال، تحریم‌های اقتصادی شدید و افزایشِ محاصره و انزوای ایران، تورم حدوداً ۴۰ درصدیِ چندساله، وجود فساد افسارگسیخته و نهادینه شده، قربانی‌شدنِ زندگی پیش‌پای اقتدارگرایی فرهنگی و اجتماعی، کاهشِ شدیدِ ظرفیت حل مسئله‌ایِ نهادهای حکمرانی، کاهشِ شدید امید به اثربخشیِ نهادهای انتخابی، سرکوبِ شدیدِ دیجیتال و نقض گستردۀ حقوق و آزادی‌های سایبریِ ایرانیان، مکیده‌شدنِ شیرۀ طبیعت ایران و انباشت بحران‌های محیط زیستی، فقدان ظرفیتِ اجماع‌‌سازی‌ برای حل مسائل، کاربست انواع تمهیدات غیرقانونی و به‌ظاهر قانونی برای انواع طرد گروه‌های بزرگی از جمعیت ایران (به جای ایجاد سازوکارهای ادغام و همبستگی‌ساز)، تشدید نابرابریِ آموزشی، وجود نابرابری در برخورداری از سلامت و عدمِ پذیرش تشکل‌یابی و آزادی رسانه از جمله عوامل و زمینه‌هایی است که برای تحلیلی همه‌جانبه از وضعیتِ تأسف‌بار و اعتراضاتِ کنونی باید مورد توجه قرار گیرند.
ـ بیانیه دو نهاد امنیتی کشور به‌جای توجه دادن به اینکه یکی از ریشه‌های بحران و اعتراضات بی‌سر و سازمان کنونی، «بحران نمایندگی» و ضعفِ قدرتِ تشکل‌یابی جامعه ایران است و بخش بزرگی از گروه‌های اجتماعی و سیاسی به علت نداشتن نمایندگانی در نهادهای حکمرانی، احساس تحقیر و دیده‌نشدن می‌کنند و برای انتقال و تحقق مسالمت‌آمیز خواسته‌های خود راهی جز اعتراض در کف خیابان نمی‌بینند، تقریباً همۀ ظرفیت‌ها و سرمایه‌های مدنی محدود و تضعیف شده جامعۀ امروز ایران، از فعالیت‌های صنفی و سندیکایی تا حزبی و رسانه‌ای را یکسره بازیچۀ بیگانگان معرفی می‌کند؛ گویی جامعۀ ایران و شهروندانش هیچ عاملیت مستقلی ندارند و هیچ اعتراض درون‌زا و مستقل از بیگانگان در آن وجود ندارد.
ـ جبهۀ اصلاحات ایران، تن دادن به تغییرات و اصلاحات درون‌زا و تأمین مطالبات مردم از جانب حاکمیت مستقر را، که خود حاصل مردمی‌‌ترین انقلاب تاریخ معاصر جهان است، بهترین و در عین حال کم‌هزینه‌‌ترین راه برای گذر از بحران و درافتادن کشور در ورطه‌های ایران‌سوز می‌داند.
ـ حاکمیت می‌بایست حق اعتراض و بیان خواسته‌های مسالمت‌آمیز گروه‌های مطالبه‌گر مردم را، «در عمل» به رسمیت بشناسد و با نهایت رواداری با آنان مواجه شود و برای تأمین امنیت، از اعمال خشونت پرهیز کند. ما خصوصاً دقت در حفظ جان‌ها و رعایت حرمت دماء شهروندان ایرانی را اکیدا از حاکمیت خواستاریم.
درباره بیمار بودن سیاهه منافقان و معاندان متظاهر به اصلاح‌طلبی، گفتنی است؛
 
مدعیان اصلاحات؛
گرا دهنده تحریم ملت به دشمن
مدعیان اصلاح‌طلبی در فتنه 88 پادو و حمال دولت آمریکا در ایجاد آشوب، و سپس ترور و خرابکاری و تحریم‌های فلج‌کننده بودند. ضربه به معیشت مردم از طریق تحریم‌های فلج‌کننده، پیشنهاد برخی نمایندگان سران فتنه سبز به آمریکایی‌ها بود. مدعیان اصلاحات، فتنه‌گران سال 88 و حامیان فعلی آشوب‌ها هستند. آنها در دولت روحانی علاوه با واگذاری برنامه هسته‌ای در قالب خسارت محض برجام، مسبب تعطیلی توانمندی‌های کشور و بر باد دادن فرصت‌ها و زمینه‌ساز دو برابر شدن تحریم‌ها بودند. این طیف همچنین همراه با خواست دشمن، به‌دنبال برجام 2 و3 و واگذاری توان موشکی و نفوذ منطقه‌ای ایران بود.
مردم ایران در انتخابات ۱۴۰۰ مدعیان اصلاحات را از دولت و شورای شهر و شهرداری پایتخت اخراج کردند و آنها عصبانی‌اند.
عملکرد مدعیان اصلاحات در دولت سابق به قدری فاجعه‌آمیز بود در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ جریان اصلاح‌طلب با لیدری خاتمی و تاجزاده و بهزاد نبوی و کروبی و تبلیغات فراوان توسط ۱۶ حزب اصلاح‌طلب تنها توانست ۲.۴۴۳.۳۸۷ رأی به دست بیاورد؛ یعنی حدود ۸ درصد کل آراء مأخوذه.
همچنین در انتخابات شورای شهر در سال ۱۴۰۰ نیز لیست جمهور- تابلوی جدید لیست امید- علی‌رغم تَکرارِ خاتمی و تبلیغات گسترده اصلاح‌طلبان و فراخوان‌های لیدرهای جریان اصلاحات، ۲۱ بر صفر شکست خورد و بیشترین رأی اعضای این لیست در این انتخابات، تنها حدود ۳۶ هزار رأی بود. این در حالی است که در این انتخابات هیچ خبری از نظارت استصوابی شورای نگهبان هم نبود.
اصلاح‌طلبان از مردم شکست خوردند
«عباس عبدی» چندی پیش در انتقاد از عملکرد همقطاران خود در مطلبی نوشته بود: «جبهه اصلاحات پس از شکست قاطع در انتخابات ۱۴۰۰، پیش از هر اقدامی از جمله موضع‌گیری درباره برجام یا سایر امور، ابتدا باید در موجودیت خود بازنگری کند... این جبهه در انتخابات ۲۸ خرداد، یک شکست بزرگ نه از اصولگرایان، بلکه از جامعه و مردم خورد.»
فاتحه جریان اصلاحات را خواندم
روزنامه اصلاح‌طلب آفتاب یزد- ۱۲ دی ۱۴۰۰- در مطلبی نوشت: «آن زمان که لیست استخدام اعضای ستاد روحانی در هیئت‌مدیره‌های شرکت‌های مختلف دولتی منتشر و افشا می‌شد و هر کدام از آقایان بدون هیچ تخصصی و مدرکی حقوق‌های چندده میلیونی روانه حساب‌های بانکی‌شان می‌شد بنده به شخصه فاتحه جریان اصلاحات را خواندم و به دوستان و همفکران هم عرض نمودم شورای نگهبان حتی اگر از سیدمحمد خاتمی دعوت کند که بیاید کاندیدای ریاست جمهوری شود باز هم رأی وی از همتی بیشتر نخواهد شد.»
این روزنامه اصلاح‌طلب در ادامه نوشت: «دو مشکل و گره عمده در کار اصلاح‌طلبان بود و هست؛ اول اینکه مردم فهمیدند آن سخنان قشنگ و رمانتیک نتیجه‌اش شد ناکارآمدی آغشته به فساد و دوم اینکه این جماعت مردم را خفیف و نادان فرض می‌کنند و حتی اکنون نیز این‌گونه است. نشان به آن نشان که بخشی از این اصلاح‌طلبان عبدالناصر همتی را علم کردند تا مردم را به خیال خود گول بزنند.»
«محمد عطریانفر» فعال اصلاح‌طلب چندی پیش گفته بود «در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ حتی اگر همه نامزدهای اصلاح‌طلبان تایید می‌شدند، رأی نمی‌آوردند.»
بهترین کاری که خاتمی می‌تواند انجام دهد
«مهدی آیتی» فعال اصلاح‌طلب نیز گفته بود: «آقای خاتمی بهترین کاری را که می‌تواند انجام دهد نوشتن خاطرات و اعلام بازنشستگی سیاسی است.»
دیدگاه مدعیان اصلاح‌طلبی؛ مدیر نجومی‌بگیر «ذخیره نظام» و جاسوس دوتابعیتی «نخبه» است!
یکی از ویژگی‌های بارز افراطیون اصلاح‌طلب، آلودگی شدید به رفتار قبیله‌ای و باندی است. این خصلت موجب شده است که این طیف یکروز «قاتلِ یک زن» را در جایگاه قهرمان می‌نشاند و روز دیگر مدیر نجومی بگیر را «ذخیره نظام» می‌نامد و دیگر روز جاسوس دوتابعیتی را که کارویژه‌اش خیانت به مردم ایران بوده، «نخبه» و «مدیر توانمند» جا می‌زند.
طیف مدعی اصلاحات شریک اصلی کارنامه روحانی هستند. براساس گزارش‌های منتشر شده، طولانی‌‌ترین رشد اقتصادی منفی سه دهه اخیر در دولت روحانی رقم خورد. در دولت روحانی، اشتغال خالص در مقایسه با دولت قبل حدود ۴۰ درصد سقوط کرد. علاوه‌بر این دولت روحانی پس از دولت ‌هاشمی بالا‌ترین تورم پس از انقلاب را به مردم تحمیل کرده است.
دولت روحانی کشور را با شاخص فلاکت ۴۶ درصدی یعنی بد‌ترین وضعیت شاخص فلاکت به دولت بعدی تحویل داد.
قیمت مسکن در دولت روحانی حدود ۷۰۰ درصد افزایش یافت و اجاره بهای مسکن نیز در این دولت افزایش سرسام‌آوری داشت و عملکرد دولت روحانی در حوزه مسکن موجب شد که خانه دار شدن برای بخش قابل‌توجهی از جامعه تبدیل به رویا شود. براساس آمار، قیمت اقلام خوراکی در دوره ۸ ساله دولت روحانی حدود ۷ برابر افزایش یافت. آنها دولت را با 480 هزار میلیارد تومان کسری بودجه، 1500 هزار میلیارد تومان بدهی، بودجه ارزی صفر شده (برای تأمین کالاهای اساسی)، تورم 60 درصدی و... تحویل دادند.
مدعیان اصلاحات؛ متهمان اصلی فساد و آشفتگی اقتصادی
آنها خود از متهمان اصلی فساد و آشفتگی اقتصادی هستند؛ فسادهای بزرگی نظیر کرسنت و استات اویل و شهرام جزایری، و سپس فساد صندوق ذخیره فرهنگیان، حقوق‌های نجومی، فساد برادران رئيس‌جمهور و معاون اول وی، داماد و دختر و پسر چند وزیر دولت برجام و دیگر هیچ، واگذاری رانتی 18 میلیارد دلاری از ذخایر ارزی و 60 تن طلا، تاراج و واگذاری نامشروع برخی شرکت‌های دولتی به اسم خصوصی‌‌سازی (کشت‌و‌صنعت مغان، نیشکر هفت‌تپه، ماشین‌‌سازی تبریز، هپکو اراک، آلومینیوم المهدی، پالایشگاه کرمانشاه) و... در دولت مدعیان اصلاحات و اعتدال و زیر چتر حمایتی نشریات زنجیره‌ای غوغاسالار صورت گرفت.
توجیه و تطهیر اختلاس‌های بزرگ توسط مدعیان اصلاحات
آنها از مفاسد شهرام جزایری تا حقوق‌های نجومی و اختلاس‌های بزرگ را توجیه و تطهیر کردند و حق را به جانب مفسدان دادند. 
مدعیان اصلاح‌طلبی سرمایه‌های اسرائیل در ایران
در جریان فتنه 88 نتانیاهو به‌صراحت گفته بود اصلاح‌طلبان اصلی‌‌ترین سرمایه اسرائیل در ایران هستند و شیمون پرز اعلام کرد اصلاح‌طلبان به نمایندگی از اسرائیل با جمهوری اسلامی می‌جنگند.
اغتشاش و جنایت که می‌شود مدعیان اصلاحات حمایت از حق اعتراض را جار می‌زنند
طیف مدعی اعتدال و اصلاحات اما در هفته‌های گذشته، هماهنگ با رسانه‌های وابسته به اسرائیل و سعودی و انگلیس و آمریکا تحریک به اغتشاش و خشونت کردند و آشوب و جنایت را اعتراض مدنی جا زدند. امام خمینی(ره) درست و حکیمانه فرمود «منافقین از کفار بدترند.» آنها گرادهنده تحریم ملت به دشمن بودند و هشت سال اقتصاد کشور را دچار عقبگرد‌های جدی کردند و امروز دم از زندگی برای مردم می‌زنند و اشک تمساح می‌ریزند. در هفته‌های گذشته تا توانستند برای ضربه‌زدن به زندگی و جان و ناموس و مال و کسب‌وکار مردم توسط آشوبگران داعشی زمینه فراهم کردند اما در ظاهر از آزادی و زن و زندگی می‌گویند. اغتشاش که می‌شود، حمایت از حق اعتراض را جار می‌زنند.
لازم به ذکر است، ده‌ها خبرنگار و مدیر نشریات زنجیره‌ای مدعی اصلاحات پس از فرار از کشور در خدمت رسانه‌های ضدانقلاب مانند VOA، BBC، رادیو فردا، ایران اینترنشنال و... درآمد‌ه‌اند. از جمله «علی‌اصغر رمضان‌پور» معاون فراری وزیر ارشاد در دولت خاتمی ‌و سردبیر روزنامه زنجیره‌ای آفتاب امروز که سردبیر وطن‌فروش تلویزیون انگلیسی- سعودی حامی تروریست‌ها (ایران اینترنشنال) است. او پس از فرار از کشور، به استخدام BBC درآمد و مدتی بعد به ایران اینترنشنال منتقل شد؛ مجتبی واحدی، مسعود بهنود، حسین باستانی، رجبعلی مزروعی، حنیف مزروعی، ابراهیم نبوی نیز این همین تیره‌اند که روزگاری در رسانه‌های مدعی اصلاحات پادوی دشمن بودند و اکنون از کشور‌ گریخته و برده رسانه‌ای امپراتوری دروغ شده‌اند.
این طیف در فتنه اخیر، بدون تحقیق، با هوچی‌گری درباره فوت یک نفر، آن را به پلیس نسبت دادند و به آشوب‌ها دامن زدند اما در آن سو، درباره حمله تروریستی داعش در حرم مطهر شاهچراغ‌(ع) با وجود آن که داعش انجام این جنایت را پذیرفته بود، می‌گفتند باید صبر کنیم و تحقیق بشود! داعش را بزک و تطهیر کردند. آنها زنجیره جنایت و شرارت و ترور توسط آشوبگران اجاره‌ای تروریست را ندیدند و به روی خود نیاوردند، حتی سنگ آنها را به سینه زدند و خواستار عدم مجازات کفتارهای قاتل شدند. به هنگام جنایت اوباش از چرخه خشونت چیزی نمی‌گفتند اما وقتی آنها گرفتار قانون شدند، می‌گویند خشونت به خرج ندهید و مجازات نکنید! عبارت اعتراض مدنی را علم می‌کنند تا شرارت اشرار و تروریست‌های اجاره‌ای در خیابان را تشویق و حمایت کنند و با این رویه آلوده، واژه اعتراض را به لجن می‌کشند.
منافقین غربگرای مدعی اصلاحات زمینه‌چینی برای آشوبگرانی کردند که اهانت، حرمت‌شکنی وحشی‌گری و خشونت تمام را مرتکب شدند. مردم به این جماعت وطن‌فروش بی‌محلی کرده و در اجتماعات بزرگ و کم‌نظیر، تودهنی اصلی را به طراحان اغتشاشات زدند.
ماموران سیاسی- رسانه‌ای غرب از شکست‌های پیاپی آمریکا در مقابل جمهوری اسلامی هم ناراحتند. مردم حاضر نشدند با این توطئه دشمن و جماعت وطن‌فروش و جنایتکار، کم‌ترین همراهی‌ نشان بدهند، آنها اینجا به نیابت از آمریکا درد سیلی محکم مردم را فریاد می‌زنند.
مدعیان اصلاحات باید تاوان سنگینی بپردازند
این طیف خائن باید به کدام جنایت و خباثت دیگر دست بزنند تا زمان برخورد قاطعانه با آنها فرا برسد؟ آنها به‌عنوان مسببان جنایات اخیر فرصت فراهم کردند که کفتارها چادر از سر بانوان رهگذر بکشند، به اموال و خودروهای مردم خسارت بزنند، چاقو در گلوی پلیس فرو کنند، مسجد را به آتش بکشند، طلبه بسیجی را شکنجه کنند و... این طیف شریک همه جنایت‌ها و خسارت‌هایی است که در اغتشاشات و ترور و خشونت‌های اخیر اتفاق افتاد، به‌ویژه خون شهدای حادثه تروریستی شاهچراغ(ع). باید تاوان سنگینی بپردازند. آنها باید تحت تعقیب قرار گیرند تا مشخص شود چه نسبتی با جنایتکاران دارند که عدم مجازات آنها را فریاد می‌زنند؟ و به خشونت و آشوب بیشتر تشویق می‌کنند.
 

دانشجویان سرمایه‌های کشورند؛ مراقب باشند که وطن‌فروشی و آوارگی ایستگاه آخر فریب‌خوردگی است 

بااینکه دانشجویان و دانشگاهیان در پیروزی انقلاب اسلامی ایران نقش مؤثر و قابل‌توجهی داشتند و با پیروزی انقلاب، در کالبد جنبش دانشجویی روح تازه‌ای دمیده شد و با انقلاب دوم (تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در سال 58) دانشجویان علمدار بیداری و استکبارستیزی در کشور شدند اما در برهه‌هایی به‌ویژه بعد از دوران اصلاحات، دانشگاه به عرصه ترک تازی سیاست‌بازان و گروه‌های سیاسی برآمده از گفتمان دوم خرداد شد.

پس از دوم خرداد، مدعیان اصلاحات با شعار آزادی و ژست‌های روشنفکری بر چند حوزه احزاب، سینما، زنان، ترجمه علوم انسانی غربی و به‌ویژه دانشگاه تمرکز کردند تا از دل موضوعات فرهنگی و اجتماعی کشور، خروجی سیاسی و جناحی بگیرند. بر همین اساس، طیف تندروی مدعیان اصلاحات در دو دهه گذشته در مقاطعی به‌ویژه در ایام انتخابات یا فتنه‌های 78، 88، 98 و... دانشجویان را به مهره‌های سیاسی و جناحی خود تبدیل و شعارهای ساختارشکنانه را در پوشش حرکت‌های دانشگاهی و مطالبات دانشجویی مطرح می‌کردند.
در همان سال‌های اول دولت اصلاحات بود که با تشکیل و تأسیس قارچ‌گونه احزاب سیاسی تندرو مانند حزب مشارکت ایران اسلامی و...، طیفی از فعالان سیاسی رادیکال اصلاح‌طلب که تظاهرات علیه خدا را هم مباح می‌دانستند! به بهانه طرح مباحث فکری و نظری، فضای علمی و آکادمیک دانشگاه را اشغال کرده و با نفوذ در شوراهای صنفی و دفاتر انجمن‌های اسلامی دانشجویان دفتر تحکیم وحدت و سوءاستفاده از جریان پاک دانشجویی، برخی از دفاتر مزبور و اعضای فعال آن را از مسیر اصلی خود منحرف و آنان را برای پادویی دشمن به استخدام گرفتند.
برای نمونه می‌توان به عناصری اشاره کرد که سابقاً در پوشش فعال دانشجویی و اکنون در پوشش فعالان ادوار دانشجویی و یا کارشناس سیاسی و فعال اجتماعی و...، لحاف خود را در صدای آمریکا، بی‌بی‌سی فارسی و ایران اینترنشنال و اندیشکده‌های غربی پهن کرده و در خارج از مرزهای کشور به تحریک و تهییج آشوبگران می‌پردازند.
دانشجویانی که پادویی دشمن را برعهده داشتند؛ از افشاری و عطری تا موسوی خوئینی، طبرزدی، باطبی و...
«علی افشاری» که از اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت در دوران اصلاحات و از اغتشاشگران فتنه کوی دانشگاه (در سال 78) بود و در کنار عناصر ضدانقلاب در کنفرانس برلین شرکت کرده بود، اکنون سال‌هاست که در آمریکا در رسانه‌های اپوزیسیون و معاند فارسی‌زبان مزدوری کرده و یکی از پادوهای سرویس‌های بیگانه برای سازمان‌دهی و طراحی کنفرانس‌ها و همایش‌های ضد دینی و ضدایرانی اپوزیسیون خارج از کشور است. «اکبر عطری» هم یکی دیگر از اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت در دوران اصلاحات بود که با مهاجرت به آمریکا به استخدام سرویس‌های جاسوسی درآمد و در سال 1384 به همراه علی افشاری در سنای آمریکا علیه کشور و ملت ایران سخنرانی کرد. عطری مؤسس یک بنیاد ضدایرانی در آمریکاست؛ بنیادی که وبسایت آن تصریح شده با کمک‌های مالی وزارت خارجه آمریکا و وزارت خارجه هلند تأسیس شده است. جالب آنکه در گزارش مالیاتی سال 2016 این بنیاد، تصریح شده حقوق اکبر عطری به‌عنوان مدیرعامل و دریافت‌کننده بیشترین حقوق و مزایا، به میزان ۱۱۹۴۶۱ دلار آمریکا در سال بوده است.
از دیگر نمونه‌ها می‌توان به «علی‌اکبر موسوی خوئینی» دبیرکل پیشین سازمان دانش‌آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم وحدت) اشاره کرد که با حمایت احزاب تندروی اصلاحات به مجلس ششم راه یافت و در طول دوران نمایندگی خود به یکی از پیاده‌نظام‌های بدخواهان نظام اسلامی تبدیل شد. او که در فتنه‌های 78 و 88 یکی از حامیان اراذل اجاره‌ای بود اکنون یکی از مفسران و کارشناسان شبکه‌های معاند فارسی‌زبان است که از خارج از مرزهای ایران به تشویق و تهییج آشوبگران می‌پردازد.
همچنین «احمد باطبی» از اغتشاشگران فعال فتنه کوی دانشگاه (در سال 78) که بعدها از سوی دادگاه انقلاب به اتهام اقدام علیه امنیت ملی محکوم شد، یکی دیگر از این دانشجویان بود که چاپ تصویرش روی جلد مجله اکونومیست (در حالی‌ که پیراهنی خونی با ادعای اینکه خون یکی از دانشجویان است را در دست داشت و بعدها معلوم شد ساختگی بوده)، از او یک نیروی اپوزیسیون فعال ساخت. او طی سال‌های گذشته با حضور در رسانه‌های ضدانقلاب و همچنین همایش‌های متعدد ضدایرانی به میزبانی وزارت خارجه آمریکا و گروه‌های یهودی اسرائیل، یکی از حقوق‌بگیران سرویس‌های بیگانه بوده است. از دیگر نمونه‌ها می‌توان به «حشمت‌الله طبرزدی» (از اعضای اولیه دفتر تحکیم وحدت در دهه شصت و از فعالان فتنه 88) اشاره کرد و یا از «فاطمه حقیقت‌جو» نماینده اصلاح‌طلب دوره ششم مجلس و عضو شورای مرکزی حزب منحله مشارکت ایران اسلامی نام برد که روزگاری فعال دانشجویی و عضو شورای مرکزی انجمن‌های اسلامی دانشجویان دفتر تحکیم وحدت بود. او نیز از دانشگاه آغاز کرد و دل در گروی سیاست‌بازان و بدخواهان نظام اسلامی نهاد تا آنجا که بعد از فعالیت‌های تبلیغی علیه نظام اسلامی و محکوم شدن به حبس، به آمریکا رفت و به بهانه اقدام علیه جمهوری اسلامی کشف حجاب کرد و به اقدامات ضدایرانی خود ادامه داد.
«کوروش صحتی» و «منوچهر محمدی» از دیگر دانشجویانی بودند که در فتنه‌های 78 و 88، نقش فعالی داشتند و در حال حاضر در رسانه‌های ضدانقلاب در آمریکا مشغول فعالیت‌های ضدایرانی است.
از همین قبیل هستند عناصری مانند «کیانوش سنجری» (فعال دانشجویی و محکوم امنیتی) یا «شاهد علوی» که اکنون به‌عنوان تحلیلگر سیاسی شبکه ماهواره‌ای ضدانقلاب ایران اینترنشنال (شبکه وابسته به آل‌سعود) پادویی ابوارّه را می‌کند یا «فرزانه بذرپور» مجری و گوینده شبکه موصوف و... که روزگاری در پوشش فعالان جنبش دانشجویی و بعدها به‌عنوان روزنامه‌نگار و فعالان جنبش‌هایی نظیر جنبش‌های صنفی معلمان به اقدام علیه امنیت ملی مبادرت می‌کردند.
«مجید توکلی» عضو سابق انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر، یکی از فعالان دانشجویی در جریان فتنه 88 بود که با سخنرانی و طراحی شعارهای ساختارشکنانه علیه جمهوری اسلامی ایران، لیدری یک جریان افراطی در دانشگاه امیرکبیر را برعهده گرفته بود.
مجید توکلی؛ دانشجویی که با لباس زنانه در حال فرار بود
توکلی در سال 88 به دلیل اتهامات امنیتی، هنگامی‌که قصد داشت دانشگاه را با لباس زنانه جهت فرار از دست مأموران انتظامی ترک کند، دستگیر و از سوی دادگاه انقلاب محکوم شد.
یک روز پس از دستگیری وی رسانه‌های داخلی، عکس مجید توکلی با چادر و مقنعه را منتشر و تصریح کردند که او با لباس مبدل قصد فرار داشته است.
نکته جالب ماجرا آنجا بود که طیف اپوزیسیون و برخی فعالان سیاسی اصلاح‌طلب به حمایت از توکلی پرداختند و با ادعای جعلی بودن تصاویر به تشکیل کارزاری مجازی با عنوان «کمپین من مجید هستم» پرداختند و در همین ارتباط چهره‌هایی مانند احمد باطبی، علی افشاری و... با پوشیدن چادر یا روسری و انتشار عکس خود در فضای مجازی از او حمایت کردند!
حمایت از آشوبگران با بهانه‌های غیرقانونی!
اصلاح‌طلبان رادیکال بارها دانشگاه را باشگاه سیاسی دیده و در راستای تحقق منافع جناحی و سیاسی خود، طیف‌هایی از فعالان دانشجویی را ابزار و پیاده‌نظام خود کرده‌اند.
آن‌ها در شرایط فتنه سعی کرده‌اند موج اغتشاشات را به دانشگاه‌ها بکشانند چه آنکه در وقایع 50 روز اخیر در کشور، دانشگاه هر هفته محمل درگیری و تجمعات و شعارهای ساختارشکنانه بوده است.
بعد از ناآرامی‌های اخیر در دانشگاه صنعتی شریف، جمعی از دانشجویان این دانشگاه روز دوشنبه هفته جاری (17 آبان ماه) به دعوت انجمن اسلامی و شورای صنفی تجمعی غیرقانونی را ترتیب دادند تا به بازداشت و ممنوع‌الورودی برخی دانشجوهای اغتشاشگر اعتراض کنند.
نکته جالب ماجرا این بود که در این مراسم عادل فردوسی‌پور، مجری سابق صداوسیما هم در میان دانشجویان به سخنرانی پرداخت و گفت: «جای دانشجو پشت میله‌ها نیست»؛ تیتری که این روزها رسانه‌های اصلاح‌طلب به برجسته‌‌سازی آن می‌پردازند و تلاش می‌کنند آشوبگران را مردم، معلم، خبرنگار و دانشجو جا بزنند.
جای شگفتی است کسانی که داعیه قانون‌مداری دارند با بهانه‌ها و برخوردهای سیاسی و جناحی، قوانین کشور را زیر پا گذاشته و به بهانه اینکه جای خبرنگار یا دانشجو در زندان نیست و... به حمایت از آشوبگران و اراذل اجاره‌ای می‌پردازند.
البته بایستی اشاره کرد که دانشجویان سرمایه‌های اصلی کشور هستند و دانشگاه هم محل تضارب آرا و بحث و نظرهای علمی و کارشناسی. نکته مهم آنکه چنان‌که رهبر انقلاب بارها اشاره کرده‌اند دانشجو باید سیاسی باشد نه سیاست‌زده و یا پیاده‌نظام گروه‌های سیاسی. از طرفی دانشجویان کشورمان باید با هوشیاری در برابر دشمن مراقب باشند که وطن‌فروشی و آوارگی ایستگاه آخر فریب‌خوردگی است.
توصیه رهبری به سیاسی بودن دانشجویان و هوشیاری در برابر دشمن
ایشان سال‌ها پیش در سخنانی در جمع دانشجویان تأکید کرده‌اند: «بنده یک‌وقت عرض کردم دانشگاه‌ها باید سیاسی باشند و دانشجو باید سیاسی باشد. معنای این حرف آن است که دانشجو باید قدرت تحلیل سیاسی داشته باشد تا جبهه‌بندی‌های دنیا را بشناسد؛ تا بفهمد امروز دشمن کجاست و از کجا و با چه ابزاری حمله می‌کند. این، برای شما لازم است. اگر شما تلاش سیاسی، کار سیاسی، مطالعه و مباحثه سیاسی نداشته باشید، این توانایی را پیدا نمی‌کنید. البته توجّه داشته باشید که دشمن از همین امر استفاده نکند. دشمن با کمال هوشیاری ایستاده است. امیرالمؤمنین‌(ع) فرمود: «و من نام لم ینم عنه»؛ مراقب باشید که اگر شما غفلت می‌کنید، دشمن از شما غفلت نمی‌کند. دشمن با کمال هوشیاری مراقب است»
رهبر انقلاب سال جاری هم در دیدار رمضانی با دانشجویان آنان را به «پرهیز از انفعال و ناامیدی»، «اندیشه‌ورزی»، «مماس بودن با مسائل کشور»، «مطالبه‌گری» و همچنین «داشتن فعّالیّت‌های بین‌المللی» توصیه کردند و فرمودند: «طبیعت دانشجو مطالبه‌گری است؛ مطالبه‌گری کنید و از مسئولان بخواهید که کار جدّی بکنند؛ یکی از کارهایی که شماها می‌توانید بکنید این است؛ شما برحذر بدارید مسئولان را از کارهای نمایشی؛ از آنها بخواهید کارهای جدّی و واقعی انجام بدهند.»
اقلیتی که نام «دانشجو» برازنده آنان نیست
در پایان باید اشاره کرد که بیش از 3 میلیون و چندصد هزار دانشجو در کشورمان مشغول به تحصیل هستند و عده معدودی دانشجو که پادویی گروه‌های رادیکال- از طیف‌های سیاسی تا تجزیه‌طلبان و رسانه‌های بیگانه- را برعهده گرفته‌اند در اقلیت محض هستند؛ اقلیتی که نام «دانشجو» برازنده آنان نیست چه آنکه دانشگاه و دانشجو حرمت دارد و نمی‌تواند محمل ترکتازی «آشوبگر» باشد!

 آمریکا در ادامه اقدامات خصمانه وضعیت اضطرار ملی در قبال ایران را تمدید کرد
جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا بامداد چهارشنبه (۱۸ آبان/ ۹ نوامبر) اعلام کرد وضعیت اضطرار ملی در قبال ایران را به مدت یک سال دیگر تمدید کرده است. این بیانیه یادآوری کرده رئیس‌جمهور وقت آمریکا در تاریخ ۱۴ نوامبر ۱۹۷۹ با صدور فرمان اجرایی شماره ۱۲۱۷۰ در قبال ایران، وضعیت اضطراری اعلام کرده است.
در ادامه این بیانیه آمده است: «روابط ما با ایران هنوز عادی نشده و روند اجرای توافقات مورخ ۱۹ ژانویه ۱۹۸۱ با این کشور ادامه دارند. به این دلیل، وضعیت اضطرار ملی اعلام‌شده در تاریخ ۱۴ نوامبر ۱۹۷۹ و تدابیر اتخاذشده در آن روز برای رسیدگی به آن وضعیت اضطراری باید تا بعد از ۱۴ نوامبر ۲۰۲۲ ادامه پیدا کند.» کاخ سفید در این بیانیه تأکید کرده وضعیت اضطراری فعلی که به موجب فرمان اجرایی شماره ۱۲۱۷۰ علیه ایران اعمال‌ شده با وضعیت اضطراری دیگری که ذیل فرمان شماره ۱۲۹۵۷ و از تاریخ ۱۵ مارس ۱۹۹۵ اعمال شده تفاوت دارد. بنابراین، اقدام جدید کاخ سفید با تمدید وضعیت اضطراری که ۳ مارس ۲۰۲۲ (۱۲ اسفند ۱۴۰۰) اعلام شد، متفاوت است.
«جیمی کارتر»، رئیس‌جمهور اسبق آمریکا فرمان اجرایی شماره ۱۲۱۷۰ را روز ۱۴ نوامبر ۱۹۷۹، ده روز بعد از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران صادر کرد. این فرمان خواستار توقیف دارایی‌های حکومت ایران در خاک آمریکا است. 
دیگر فرمان اجرایی (شماره ۱۲۹۵۷)
از ۱۵ مارس ۱۹۹۵ توسط دولت «بیل کلینتون» برای منع برخی معاملات مربوط به توسعه نفتی ایران صادر شد.
 
 
 پروژه  مجلس انقلابی در مورد امور کشور و مردم با دولت انقلابی بی‌­تعارف برخورد می­‌کند
روزنامه‌های طیف موسوم به اصلاح‌طلب که پیش از این برای هجمه به دولت و مجلس از یکدستی قوا سخن می‌گفتند یک انتقاد قالیباف، رئیس‌مجلس از میرکاظمی رئیس‌سازمان برنامه و بودجه چنان آنها را به وجد آورد که در موضعی متضاد با موضع پیشین خود قرار گرفتند.
اول اینکه این طیف با طرح یک دست شدن قوا در پی این بودند که این‌طور القا کنند که در چنین محیطی ما شاهد تضارب آرا نخواهیم بود و علی‌القاعده نقد و انتقادی هم از سوی قوای مختلف نسبت به دیگر صورت نمی‌گیرد. 
دوم اینکه انتقاد قالیباف این طیف را چنان به وجد آورده که روزنامه‌های آنها از تیترهایی نظیر
«احضار دولت به مجلس» و «بی‌برنامگی دولت صدای مجلس را هم درآورد» و... استفاده کرده‌اند.
لیکن آنها از این موضوع غافل بودند که با قصد هجمه علیه دولت و مجلس اگرچه پا به میدان گذاشته‌اند اما گفتار آنها در نهایت مدح مجلس بوده است. به این معنا که این نشان می‌دهد مجلس انقلابی در امور کشور و برنامه‌های تقنینی و نظارتی خود حتی با دولت انقلابی هم تعارف ندارد و لازم باشد دولتمردان را به مجلس احضار می‌کند.
یادمان نرفته که در 8 سال گذشته دولت اصلاح‌طلبان تا چه ‌اندازه نسبت به مجلس بی‌توجه بودند و نگاه‌شان به مجلس به‌گونه‌ای بود که عده‌ای وکیل‌الدوله در جایی به نام مجلس جمع شده‌اند تا به رفع و رجوع کارها و دردسرهای دولت بپردازند.

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟